جدول جو
جدول جو

معنی ایل ارسلان - جستجوی لغت در جدول جو

ایل ارسلان
(اَ سَ)
تاج الدین ابوالفتح چهارمین از خوارزمشاهیان بود و ایل ارسلان بن آتسزبن قطب الدین نوشتکین از 551 تا 567 هجری قمری سلطنت کرد. رجوع به تاریخ عمومی اقبال صص 390- 394 و دائره المعارف فارسی و فرهنگ فارسی معین و سلاجقه و سلجوقیان و حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 632 و 633 شود، دردمند شدن. (المصادر زوزنی) ، (از ’ول م’) طعام عروسی ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). مهمانی عروسی کردن. (تاج المصادر بیهقی). به طعام عروسی کسی را بردن. ولیمه دادن. مهمانی عروسی دادن. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجتمع و فراهم آمدن خوی و خرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ اَسَ)
سلغری. وی بر مظفرالدین زنگی بن مودود خروج کرد و بقتل رسید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 560)
لغت نامه دهخدا
(اَ اَ سَ)
ابن اتسزبن محمد بن نوشتکین. بعد از اتسز به سال 551 پادشاهی یافت و به سال 558 هجری قمری درگذشت. (تاریخ گزیده نسخۀ عکسی صص 490- 491)
البالوی ملقب به معین الدوله. در آثارالباقیه (ص 134) نام وی در زمرۀ کسانی که از حضرت خلافت ملقب به لقبی شده اند آمده است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
الاخرس بن رضوان از سلاجقۀ شام (507- 508 هجری قمری). رجوع به حبیب السیر چ خیام صص 549- 550 شود، بنات البب چند رگ است در دل که مهربانی و رقت از آن خیزد. (منتهی الارب)
رجوع به آلب ارسلان محمد بن داود و رجوع به وفیات الاعیان چ تهران ج 2 ص 155 شود، شیر فرودآمدن در پستان ناقه، تلبین (نام آشی است) ساختن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غِ زِ اَ سَ)
قزل ارسلان. رجوع به همین نام شود:
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب غزل ارسلان دهد.
ظهیر (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 274)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِاَ سَ)
از امرای اتابکان آذربایجان و مکنی به اتابک خاموش بود (622- 626 هجری قمری). از اتابک اوزبک فرزندی نمانده بود جز پسری کر و گنگ مادرزاد به نام قزل ارسلان که به همین علت او را اتابک خاموش لقب داده اند، و او دختری را که نوادۀ علاءالدین کربه ارسلان احمدیلی بود به عقد خود درآورد، و در قسمتی از آذربایجان از جمله بر مراغه و رویین دز امارت داشت. در سال 626 موقعی که سلطان جلال الدین منکبرنی در گنجه بوداتابک خاموش پیش او رفته زمین خدمت بوسیده سپس از آنجا به الموت سفر کرد، و پس از یک ماه در همانجا مرد. زوجه او را هم جلال الدین به زنی گرفت و سلسلۀ اتابکان آذربایجان پس از قریب 85 سال امیری برافتاد. اتابکان آذربایجان مخصوصاً شمس الدین ایلدگز و جهان پهلوان و قزل ارسلان در تاریخ ادبیات زبان فارسی ذکر به خیر دارند، زیرا که عده ای از گویندگان بزرگ زبان شیوای ما به قصایدی غراء ایشان را مدح گفته اند و نام ایشان را جاوید ساخته اند، و مشهورترین ایشان ظهیرالدین محمد فارابی و افضل الدین خاقانی و نظامی گنجوی و شرف الدین شفروۀ اصفهانی و مجیرالدین بیلقانی و اثیرالدین اخسیکتی و جمال الدین اشهری میباشند. و رجوع به تاریخ افضل کرمانی چ دانشگاه ص 43 و 108 و النقود شود
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ اَ سَ)
شیر سرخ. و این مرکب است از دو کلمه قزل به معنی سرخ و ارسلان به معنی شیر و اسد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ اَ سَ)
مظفرالدین عثمان (582- 587 هجری قمری). بعد از فوت اتابک ایلدگز پسر بزرگتر وی نصرهالدین محمد جهان پهلوان مقام اورا در راندن امور ملکی یافت و برادر خود مظفرالدین عثمان قزل ارسلان را به آذربایجان و اران به امارت فرستاد. قسمت غربی آذربایجان از حدود تبریز تا حوالی الجزیره در دست خاندانی بود از بقایای روادیان، و این خاندان از اوایل قرن ششم هجری یعنی دورۀ سلطنت سلطان محمد بن ملکشاه در این ناحیه امارت یافته بودند، و از مشاهیر ایشان است آق سنقر پسر احمدیلی. فرزندان احمدیل در تبریز و مراغه و حصار محکم رویین دز از قلاع مراغه را در تصرف داشتند و در عهد ایلدگز گاهی با او در مقام آشتی بودند و زمانی در نزاع و جدال. در سال 570 یعنی دو سال پس از مرگ ایلدگز اتابک جهان پهلوان به علت مرگ امیر احمدیلی تبریز و مراغه موقع را برای تصرف آن نقاط مناسب یافت و خود مراغه را در محاصره گرفته و برادرش قزل ارسلان تبریز را، عاقبت امیر احمدیلی با جهان پهلوان صلح کرد و تبریز را به او واگذاشت. از سال 571 که جلوس طغرل دوم است تا 582 تاریخ فوت اتابک، زمام سلطنت آخرین پادشاه سلجوقی عراق که در هفت سالگی به جای پدر نشست در دست جهان پهلوان بود و این مرد کافی عادل ادب پرور به خوبی بلاد وسیعه ای را که او و پدرش تحت امر طغرل آورده بودند اداره مینمود. جهان پهلوان از قپته خاتون دختر اینانج شحنه ای دو پسر داشت، قتلغ اینانج و میرمیران که هیچکدام به امیری نرسیده اند لیکن دو پسر دیگر که او را از کنیزی آمده بود، یعنی ابوبکر و اوزبک هر دو اتابکی و امارت یافته اند. چون اتابک جهان پهلوان وفات یافت برادرش قزل ارسلان در دستگاه طغرل سوم زمامدار شد و او قپته خاتون زوجه برادر را هم به عقد خود درآورد لیکن به شرحی که در سلطنت طغرل آمده به زودی میان او و سلطان به هم خورد و قزل ارسلان طغرل را محبوس کرد و برای خود تهیۀ اسباب سلطنت دید، اما در شعبان 587 شبی او را کشته یافتند و بدنش پنجاه زخم کارد خورده بود، و نسبت قتل او را بنابر عادات معمول آن ایام به فدائیان اسماعیلی بستند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 53، 532، 534، 558 و تاریخ گزیده چ لندن ص 466، 475، 478، 837 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
شیخ شیخ ارسلان، از امرای تیمور در جنگ با سلطان احمد بن شیخ اویس ایلخانی و با هندوان. (حبط ج 2 ص 147، 154)
(شیخ...). او راست: رساله ای در تصوف
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن ایل ارسلان قریب، معروف به حاجب بزرگ. از بزرگان امرای سلطان محمود غزنوی. رجوع به حاجب (علی بن قریب...) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از الب ارسلان
تصویر الب ارسلان
شیر دلاور از نام های ترکی دویمین شاه سلجوقی (455- 4 65)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزل ارسلان
تصویر قزل ارسلان
ترکی شیرسرخ سرخ شیر ازنام ها
فرهنگ لغت هوشیار